عاشقانه ها

A love that is never ending. a love that's deep and true.a love that brings true hapiness. a love . . . a that's a love.i feel

عاشقانه ها

A love that is never ending. a love that's deep and true.a love that brings true hapiness. a love . . . a that's a love.i feel

یادداشت یازدهم : فراموشی

سلام

و اما امروز

۲۶ اردیبهشت

گفت : فراموشم کردی !!

و دیگری : چه کسی عشق را به من آموخت

که حالا بتوانم آنرا فراموش کنم ؟

نه !

هرگز !

عشقی که آموختنی نبود

چگونه فراموشی گیرد ؟

نظرات 15 + ارسال نظر
گردآفرین پنج‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 01:05 ق.ظ http://cheshmaneabry.blogfa.com

درود بر شما دوست عزیز

و البته شهر هرت جایی است که عشق رو بزک میکنن و پرت میکنن تو بغلت اما تا سرتو بگردونی یکی چندروزی ازت قرضش گرفته
من با افتخار شما رو دعوت میکنم خوشحال میشم

آرزو پنج‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 11:20 ق.ظ

و به راستی که عشق هرگز فراموش نمی شود . فقط گاه می توانیم تظاهر به فراموشی کنیم

مونا پنج‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 03:41 ب.ظ http://myblueweb.blogsky.com

عشق ، فراموش شدنی نیست..
همیشه اثری از خودش رو برجا می ذاره...
خیلی زیبا بود:
عشقی که آموختنی نبود ، چگونه فراموشی گیرد؟
ممنونم که به من سر زدید.
تا دوباره..

هفته های بی مروت پنج‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 11:06 ب.ظ http://www.haftehaye-bimorovvat.blogfa.com

مرسی از اینکه بهم سر زدی.

فرزین جمعه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 12:44 ق.ظ http://http://tabrizfizuli.blogfa.com/

سلام!
دستتون درد نکنه.
بلاگ خوبی دارین.
من هم با کمک رخساره به پاس قدردانی از زحمات رضا افشار با بلاگ خود کارهای ایشونو ثبت و ضبط میکنیم.
اول کارمونه.
راهنمائیمون کنین.

yasamin جمعه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 01:00 ق.ظ http://mycrazylife.blogsky.com/

سلام دوست عزیز
عشقی که فراموش کردنی باشه عشق نیست!
ممنون از نظرتون ،ولی متاسفانه نظر شما اشتباها پاک شد :( sorry

همسایه جمعه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 02:19 ق.ظ http://manbito.blogsky.com

فراموشی؟
هیچی نمیتونم برای این پست بنویسم
فقط بیشتر کارهای خودت روبگذار خیلی روان زیبابود

بابک.پ.24 جمعه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 02:46 ق.ظ

سلام
الان خوبی؟
یه سوال عشق وجود خارجی داره؟ ایا احساس نیازی که انسانها به هم دارند رو می شه گفت عشقه؟
وقتی که نیاز ها بر اورده بشه چی؟
عشق چیه؟ می شه بهم بیاموزید؟
بای بای
امضا: فریبا باشید

عسل جمعه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 03:35 ق.ظ http://www.goleh-yakh.blogfa.com

سلام
وبلاگت قشنگه عزیزم .
دوباره بهم سر بزن خوشحال میشم.

سارا تجویدی جمعه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 05:27 ب.ظ http://tabrizfizuli.blogfa.com

سلام.
خیلی خوش ذوق هستین.دستتون درد نکنه.
من تو آنکارا زندگی میکنم.به کمک دوست غیابیم فرزین که تو ارومیه هست به پاس زحمات فرهیخته تبریزی رضا افشار به منظور ثبت و ضبط کارهای ارزشمند ایشون این بلاگو ترتیب دادیم.
اول کارمونه.ممنون میشیم اگه با راهنمائیهاتون ما رو یاری کنین

رضا جمعه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 06:32 ب.ظ http://baleshovgh.blogsky.com

سلام
درسته ولی حکمت و فلسفه هم دانشی سودمنده اگه با حوصله به آن بپردازیم.پست های قبل اینو میگه

پویان جمعه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 09:34 ب.ظ http://yekshabemahtab.blogsky.com

دوست عزیزم سلام؛
با هنوز پرواز هست. از دلواپسی های روزهای اخیرم نوشتم.
خوشحالم میکنی که بخونیش.
شاد باشی و سربلند.

همسایه شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 12:19 ق.ظ http://manbito.blogsky.com

فکر کردم آپی
سرزدم
نبودی

محمد شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 01:49 ق.ظ http://bombo.blogsky.com

سلام
عشق اثر عمیقی رو آدم میذاره که هر لحظه میتونی به یادش باشی و هیچوقت از ذهنت پاک نمیشه

فرهاد سه‌شنبه 7 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 07:24 ب.ظ

ای دوست ناشناس
این دنیا با این همه هستی اش و این هستی با این همه رنگهایش برای من خواستنی نیست
هیچ علاقه ای هم به تعلقات ندارم هنوز بر سر آفرینش با خود کلنجار میروم و هنوز نمیدانم زندگی با چه معنایی و به راستای چه حقیقتی ؟
سالهاست که خود را این طور شناخته ام
پروایی نمی کند از من این روزها و شبها
پشت دیوارها ی قلب من هنوز معصومیت یک دشت آلاله و شقایق غوغایی می کند
و در این کوچه ی خلوت دل هنوز شبحی ردای سفید بر تن می کند
و با فانوس همیشه روشنش حساب خود را با تپش آرام لحظه ها پاک میکند
پر از خواستن است و پر از نیایش گرم بودن
امروزسالها از آمدنم می گذرد
اما هنوز با آنچه بر سر شانه هایم عشق نهاده سبک هستم پر از فریادم اما فریادم تنفر نیست
عشق هم نیست گویش پر از صلابت یک فریاد است
و میدانم که اگر امروز برای غروب خورشید گریه کنم شب از دیدن ستاره ها و ماه تابان در حسرت خواهم بود
هر سال در چنین روزی ساعتها از پشت شیشه ها به پرواز پرنده هایی که کوچک و سپید و سیاه هستند می نشینم
دل به دیدن پرواز تمایل دارد
شاید خدا در قالب این پرنده ها جای گرفته پرواز تا پرواز .........
دوست دارم روزی بی بهانه تا بر دوست جانانه پرواز کنم
تا شاید او را باری دیگر ببینم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد