یادداشت سوم

یاداشت سوم :

2 اردیبهشت:

تولد خواهرم مریم و دوست خوبم آرزو

بهاری دیگر از فصل های زیبای زندگیتان آغاز شد و خدا را باید سپاس گفت برای چشیدن طعم شیرین زندگانی . باید تلنگری زد به خود که بهار دیگری در راه است . چه اهمیت دارد چندمین بهار ؟ آنچه مهم است چگونه گذراندن این بهار است .

مریم سپید

عروس چمن مریم تابناک
 
گرو برده از نو عروسان خاک
که او را به جز سادگی مایه نیست
نکو روی محتاج پیرایه نیست
به رخ نور محض و به تن سیم ناب
به صافی چو اشک و به پاکی چو آب
به روشندلی قطره شبنم است
به پاکیزگی دامن مریم است
چنان نازک اندام و سیمینه تن
 
که سیمین تن نازک اندام من
سخنها کند با من از روی دوست
ز گیسوی او بشنوم بویدوست
به رخساره چون نازنین من است
نشانی ز ناز آفرین من است
 
بود جان ما سرخوش از جام او
 
که ما را گلی هست همنام او
گل من نه تنها بدان رنگ و بوست
که پاکیزه دامان پاکیزه خوست
قضا چون زند جام عمرم به سنگ
 
به داغم شوددیده ها لاله رنگ
به خاک سیه چون شود منزلم
بود داغ آن سیمتن بر دلم
 
بهاران چو گل از چمن بردمد
گل مریم از خاک من بردمد
 
نوازد دل و جان غمناک را
پر از بوی مریم کند خاک را

 

 

آرزو

داستان عشقت مثل باران بهاری تازه است .

و بهاری تر از آن نگاه مستانه تو بود .

که دو دنیای مرا داد به باد

همه فکر من این بود

که این خواب دور من خط بکشد

و تو هم غافله لحظه هایم باشی

و بهار جز به بوی تو گل افشان نشود .

و نسیم جز غبار کوی تو در نکشد در چشمم

و آگر یک لحظه تو به من اخم کنی

مرگ من بی برو برگرد همان دم باشد

دیر گاهی است که دور از تو

هوای دل من

ابری و تاریک است

و در این دلتنگی در ماندم

که چرا بی تو

نفس ها جاریست و دختان سرسبز