به یک تصویر

دیدمت میان رشته های آهنین
 دست بسته
 در میان شحنه ها
 در نگاه خویشتن
شطی از نجابت و پیام داشتی
آه
وقتی از بلند اضطراب
تیشه را به ریشه می زدی
قلب تو چگونه می تپید ؟
ای صفیر آن سپیده ی تو
 خوش ترین سرود قرن
شعر راستین روزگار
وقتی از بلند اضطراب
 مرگ ناگزیر را نشانه می شدی
وز صفیر آن سپیده دم
 جاودانه می شدی
شاعران سبک موریانه جملگی
با : بنفشه رستن از زمین
 به طرف جویبار ها
با : گسسته حور عین
ز زلف خویش تارها
در خیال خویش
جاودانه می شدند
آنچه در تو بود
 گر شهامت و اگر جنون
 با صفیر آن سپیده
 خوش ترین چکامه های قرن را
سرود

 

heart-shaped egg 
on toast. fotosearch 
- search stock 
photos, pictures, 
images, and photo 
clipart

می خواهم خیال تو را راحت کنم

تقصیر تو نبود!
خودم نخواستم چراغ ِ قدیمی خاطره ها،
خاموش شود!
خودم شعرهای شبانه اشک را،
فراموش نکردم!
خودم کنار ِ آرزوی آمدنت اردو زدم!
حالا نه گریه های من دینی بر گردن تو دارند،
نه تو چیزی بدهنکار ِ دلتنگی ِ این همه ترانه ای!
خودم خواستم که مثل زنبوری زرد،
بالهایم در کشکش شهدها خسته شوند
و عسلهایم
صبحانه کسانی باشند،
که هرگز ندیدمشان!
تنها آرزوی ساده ام این بود،
که در سفره صبحانه تو هم عسل باشد!
که هر از گاهی کنار برگهای کتابم بنشینی
و بعد از قرائت بارانها،
زیر لب بگویی:
«-یادت بخیر! نگهبان گریان خاطره های خاموش!»
همین جمله،
برای بند زدن شیشه شکسته این دل بی درمان،
کافی بود!
هنوز هم جای قدمهای تو،
بر چشم تمام ترانه هاست!
هنوز هم همنشین نام و امضای منی!
دیگر تنها دلخوشی ام،
همین هوای سرودن است!
همین شکفتن شعله!
همین تبلور بغض!
به خدا هنوز هم از دیدن تو
در پس پرده باران بی امان،
شاد می شوم! بانو! ?

close-up of a 
glass container 
covering a heart 
shaped object 
on a dish. fotosearch 
- search stock 
photos, pictures, 
images, and photo 
clipart