با حالتی ستایشگرانه و لرزان به وی نزدیک شد و نزدش زانو زد سپس انگار که اثر سحر و افسون پایان گرفته باشد . پرنسس از خواب پرید و با چشمانی مشتاق و عاشقانه که در نگاه اول به نظر نمی رسید به خود اجازه داد و از او پرسید شما اینجا هستید پرنس من ؟ خیلی انتظار کشیدید ؟
پرنس جوان در حالی که مجذوب و افسون صحبت هایش شده بود به وی اطمینان داد که به وی بسیار بیشتر از خودش عشق می ورزد . چارلز پرولت