کریما !
گرفتار آن دردم که تو درمان آنی.
بنده آن ثنا ام که تو سزاوار آنی .
من در تو چه دانم ؟ تو دانی !
تو آنی که گفتی من آنم .
- آنی .
الهی نه می توانیم که این کار بی تو بسر بریم .
نه زهره آن داریم که از تو بسر بریم .
هر گه که پنداریم که رسیدیم از حیرت شما روا سر بریم .
الهی !
نور تو چراغ معرفت بیفروخت
دل من افزونی است.
گواهی تو ترجمانی من بکردند
ندای من افزونی است.
قرب تو چراغ وجد بیفروخت
همت من افزونی است .
بود تو کار من راست کرد
بود من افزونی است.
الهی !
از بود خود چه دیدم مگر بلا و عنا؟
از بود تو همه عطا است و وفا .
ای به بر پیدا به کرم هویدا.
نا کرده گیر کرد رهی
و آن کن کزتو سزا!
الهی!
نام تو ما را جواز و مهر تو ما را جهاز!
الهی !
شناخت تو ما را امان و لطف تو ما را عیان
الهی !
فضل تو ما را لوا و کنف تو ما را ماوی !
الهی !
ضعیفان را پناهی . قاصدان را بر سر راهی و مومنان را گواهی .
چه بود که افزایی و نکاهی
الهی !
چه عزیز است او که تو او را خواهی !
ور بگریزد او را در راه آیی .