الهی !
از بود خود چه دیدم مگر بلا و عنا؟
از بود تو همه عطا است و وفا .
ای به بر پیدا به کرم هویدا.
نا کرده گیر کرد رهی
و آن کن کزتو سزا!
الهی !
اگر زارم در تو زاریدن خوش است
ور نازم به تو نازیدن خوش است .
الهی شاد آنم که بر درگاه تو می زارم
بر امید آنکه روزی در میان فضل تو نازم
تو من فا پذیری و من فاتو پردازم .
یک نظر در من بنگری و دو گیتی به آب اندازم .
در این وضعیت عاشقانه که عشق حامی آن است .
برای دست یابی به یک ثروت واقعی
من نیز نجابتم را همچون زیبایی ام حفظ خواهم کرد . سروانتس
*هیچ چیز به اندازه پرنده ای که زیر درختان پوشیده از برگ می خواند
مرا خوشحال نمی کند
دیگر چیزی برایم زیبا نیست . اوه نه! هنوز هم زیبا ترین چیز برایم نام توست کاترل
تکه ای از عشق را دو انگشتی بردار
خواهی دید که از تمامی کاخ های دنیا برایت لذت بخش تر است افلاطون