و اما امروز :
جمعه ۱۰ خرداد:
دوستت دارم
نه مثل دیروز
نه مثل روز هایی که اکنون هفته ها و ماه ها و سال ها از آنها می گذرد .
نه مثل فردا
و نه مثل روز هایی که شاید هرگز لمسشان نکنم
دوستت دارم مثل امروز .
دوستت دارم
نه مثل لیلی
نه مثل مجنون
دوستت دارم
مثل خودم مثل تو
دوستت دارم شریک روز و روزگارم
همیشه تا . . .
سلام به همه :
امروز تو سایت سخن یه داستان کوتاه به اسم لذت های پنهانی خوندم
و واقعا لذت بردم . راجع به درستی یا اشتباه بودن این عشق چیزی نمی گم . چون برای من اتفاق نیفتاده نمی تونم درک کنم و نظر درستی بدم . فقط می گم که اگه دوست دارین بخونین رو آدرس پایین کلیک کنین
راستی نظر یادتون نره . حتما !
امروز لابلای کتاب های شعرم کتاب شهیار قنبری رو دیدم و دوباره نه چند باره نشستم سرش و وقتی به خودم آمدم حدود 1 ساعت و نیم گذشته بود . من با این کتاب جادو می شم . پس تصمیم گرفتم اونو تو وبلاگم به دوستانی که نخوندن معرفی کنم :
دریا در من (گزینه ی ترانه ها)
شاعر: شهیار قنبری
انتشارات جاویدان
وقتی برای اولین بار جمعه را شنیدی کجا بودی ؟
قصه دو ماهی قصه چند سالگی تو بود؟
نیاز را کنار عطر کدام یار تجربه کردی؟
هفته خاکستری را کدامین روز ورق زدی؟
چگونه از بوی خوب گندم مست شدی ؟
حرف نفس هجرت کودکانه همیشه غایب نفرین نامه قدغن بیبی آبی و . . . را در خلوت کدام شب نفس کشیدی؟
من در این کتاب برای تو خواهم گفت که به هنگام نوشتن جمعه کجا بودم و در کنار نفس های کدام یار از نیاز نوشتم
دریا در من
دفتری است از گزینه ی ترانه ها به همراه یاد ها و خاطره های آن همه سال
دیر زمانی است که همه شب هایم یلداست !
و گاهی در خواب تو را دیدار می کنم . افسوس در خواب هم نا مهربانی !
ولی من باز مست تو می مانم
و تو را فریاد می زنم .
نمی دانم صدای من کوتاه است یا تو نمی شنوی !
و اما امروز
۷ اردیبهشت
این را از این دور تر ها می نویسم:
نمی دانم کجا؟!
اما می دانم زیر همین آسمان
که امروز آبی تر از آبی دریافتمش
آری زیر همین آسمان
آن دور تر ها
یک نفر هست که دوستم دارد !!
یک نفر که نمی داند کجا
اما می داند زیر همین آسمان
آن دور تر ها
می داند که من هستم که دوستش دارم!
آری ما این همه دور . . .
اینگونه عاشق
بی خبر زهم
تنها می دانیم
که یک نفر هست که دوستمان دارد
و بی قرارمان هست
و همین ما را بس !