عاشقانه ها

A love that is never ending. a love that's deep and true.a love that brings true hapiness. a love . . . a that's a love.i feel

عاشقانه ها

A love that is never ending. a love that's deep and true.a love that brings true hapiness. a love . . . a that's a love.i feel

سهراب سپهری

نام : سهراب سپهری

تولد : 1307 ه ق

وفات : 1359 ه ق

آثار : دیوان اشعار .

سهراب سپهری شاعر و نقاش در مهر ماه 1307 ه‍.ش در کاشان دیده به جهان گشود. مادرش فروغ نام داشت و پدرش اسدا... خان. سهراب سه خواهر به نام های همایون دخت، پروین دخت و پروانه داشت و یک بردار به نام منوچهر.

خانواده سهراب همگی اهل ذوق و هنر بودند. مادر سهراب نواده (لسان الملک سپهری) مؤلف کتاب (ناسخ التواریخ) است. سهراب از طرف پدرش، دارای اجدادی هنرمند و اهل شعر شاعری بوده است.

خاندان سهراب همگی دارای خطی خوش بودند و در نقاشی، منبت کاری و ساختن وسایل موسیقی بویژه (تار) مهارت داشتند.

وی دوران کودکی را در کاشان، در باغ اجدادی، که بسیار وسیع و پر از درختان میوه، بوته های گل و سبزه بوده و در محله دروازه عطار واقع بود، گذراند.

مساحت این باغ حدود بیست هزار متر مربع (در هکتار)بوده، سهراب به این باغ بسیار علاقه مند بود. در این باغ علاوه بر گلهای رنگارنگ و درختان میوه و جوی آب اسب و نیز اتاقی آبی رنگ وجود داشت

خودش در مورد این اتاق می نویسد:

ته باغ یک سر تویله بود. روی سر طویله یک اتاق بود. آبی بود. اسمش اتاق آبی بود (می گفتیم اتاق آبی) سر طویله از کف زمین پایین تر بود. آنقدر که از دریچه بالای آخورها سر و گردن مالها پیدا بود).

سهراب از کودکی به بازی علاقه داشت و با برادر و خواهران خود بازی می کرد و بیشتر به عروسکها علاقه نشان می داد. در میان عروسکها، عروسکی بود که به روی حیوانی بارکش سوار بود که آن را مادرش درست کرده بود.

سهراب مانند سیر کودکان احساس می کرد که این عروسکها دارای جان هستند. وی علاوه بر عروسکها به درختان ومناظر طبیعی علاقه ای زیاد داشت و از تنه درختان بالا می رفت و نیز از میان درختان میوه بیشتر به انار و سیب علاقه نشان می داده است

به محیط اطراف زمان کودکی اس بسیار علاقه داشت و خاطرات کودکی را در تمام طول زندگی به خاطر می آورد از قبیل: گل سرخ، گل یاس و گل داوودی.

وی از برکات طبیعت به باران بسیار علاقه مند بود و هنگام باریدن باران با بدنی برهنه زیر باران راه می رفت و همچنین به آفتاب نیز توجه داشت، بویژه آفتاب اسفند ماه.

در عید نوروز روی تخم مرغ را نقاشی می کرد و با آنها سفره را تزئین می نمود.

سهراب شاگرد زرنگی بود و مدیر او را تشویق می کرد، او از اینکه بعضی از شاگردان درس نخوان تنبیه می شدند ناراحت می شد و دوست داشت که همه در کلاس یکدیگر را دوست بدارند.

سهراب با آنکه شاگرد درسخوانی بود اما بارها در کلاس درس، نقاشی می کشید و به همین خاطر روزی در کلاس کتک خورد. سهراب رنگهای آبی و سبز را بیشتر از رنگهای دیگر دوست داشت و بهترین ساعتهای مدرسه برای او زمان کلاس هنر بود

سهراب دبیرستان را با علاقه نه چندانی به پایان برد زیرا میل او به نقاشی بود و بالاخره در دانشگاه تهران به تحصیل در رشته نقاشی ادامه داد.

وی در هنر نقاشی به جستجوی حقیقتی بود که کمتر هنرمندی بدان توجه داشت. بعضیها بدنبال تاریخ هنر، بعضی فلسفه هنر و برخی معیار شناخت هنر هستند.

او علاوه بر نقاشی مانند سایر افراد خانواده اش، به ساز سنتور نیز علاقه داشت.

سهراب پس از آشنایی با شعر نیما، شیفته آن شد و سپس دست از سرودن شعر قدیم کشید و به سرودن شعر نو روی آورد. او پس از مدتی اقامت در تهران، به سیر و سفر در سرزمینهای غرب و شرق پرداخت و سرانجام با جهان بینی توحیدی و با عرفانی تؤام با عرفان شرقی در روز اول اردیبهشت 1359 ه‍.ش روحش از تنگنای قفس رهایی یافت.

میان شعر و نقاشی سهراب و حدتی کامل بود. هر نقاشی او به شعری ناب مانند بود و هر شعر او برداشت تصویر تپنده ای بود از طبیعت گسترده

شعر (فروغ) بیشتر، شاعران جوان نا آرام را به سوی خود می کشید و شعر سپهری، اغلب جوانان شاعر آرام پس از انقلاب را به سوی خود می کشاند.

سهراب در جمله ای کوتاه یک انسان را با زیبایی تمام وصف می کند:

وسیع باش و تنها و سر بزیرو سخت

سهراب خدای را از طبیعت حس می کند

خدایی که در این نزدیکی است

لای این شب بو ها

پای آن کاج بلند

روی آگاهی آب

روی قانون گیاه.

سهراب تنهاست اما تنهایی که، در جستجوی گرمی و پرتو افشانی و خورشید است  یک صبح بهاری با سبزه های تازه و پرتوی خورشید از لابه لای ابرهای بارانی او را به رقص

وا می دارد

سهراب در عمر 52 ساله خود همسری اختیار نکرد شاید او کسی را نیافت که مانند او فکر کند و حال و هوای روحش با او تطبیق گردد زیرا عوالم سهراب نادر است و آن طور که از شعرهایش بر می آید نداشتن همسر برای او یک امر راحتی نبوده، چنانچه می بینیم بارها در اشعارش از زن زیبا سخن می گوید و منظورش در همه ابعاد یک  زن عادی نیست بلکه هر زن زیبایی را سمبل خوبی و رحمت زیبایی می داند

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد