عاشقانه ها

A love that is never ending. a love that's deep and true.a love that brings true hapiness. a love . . . a that's a love.i feel

عاشقانه ها

A love that is never ending. a love that's deep and true.a love that brings true hapiness. a love . . . a that's a love.i feel

غم غروب

غم غروب

این گفته های سراسر خموش

این حرف های گنگ

غمگین و بی صدا از ما چه گفته اند .

همنگام یک غروب بنشسته بی ریا

در آرزوی او .

پس قایقم کجاست؟

آن قایق شکسته به ساحل ؟

در التهاب موج

در آن شب سیاه

گریان و بی قرار

در انتظار باد

در انتظار یار .

پوچ شدند

پوچ شدند

 

آنجا دریچه ای است کوچک پر ازدحام

خوشبخت و پر امید .

این راز اطلسی است

بشکفته در بهار .

در دشت بی چمن

در لای بوته ها .

هنگام یک وداع.

یک اسب بی سوار

از خاطرم گذشت

وامانده در نسیم

در فکر عشق او

بر جای مانده ام . بر جای مانده ام .

 

 

. . .

 

این عشق سرشار از امید

همچنان پر شور

عشق توست به من

و عشق من به تو . . .

. . .

عشق آتشی است زیر شیشه و با سطحی سرد

عشق رنجی است دلپذیر و اندوهی است شیرین

عشق عذابی است مطبوع و دردی است اجتناب نا پذیر

عشق کشمکشی است جاودانه و آرامشی است دست نیافتنی .                            دولامیر اندول

. . .

با حالتی ستایشگرانه و لرزان به وی نزدیک شد و نزدش زانو زد سپس انگار که اثر سحر و افسون پایان گرفته باشد . پرنسس از خواب پرید و با چشمانی مشتاق و عاشقانه  که در نگاه اول به نظر نمی رسید به خود اجازه داد و از او پرسید شما اینجا هستید پرنس من ؟ خیلی انتظار کشیدید ؟

پرنس جوان در حالی که مجذوب و افسون صحبت هایش شده بود به وی اطمینان داد که به وی بسیار بیشتر از خودش عشق می ورزد .                                            چارلز پرولت

غم دل

غم دل

نمی خواند مرا آوایی ء نایی

نمی آید به گوش دل صدایی

سکوتی ژرف در خاموشی گنگ

بود جای صدای آشنایی

میان روستایی مانده تنها

نمی آید به گوش آوای پایی

دم صبح و صدای دلگش آب

ندارد در دل محزون صفایی

مگر روزی دم گرمی ببخشد

دل سرد مرا گرمی ز جایی

غم دل را کند غمخواری از مهر

صدای مهرورز همنوایی

جهان کدبانیی زیباست افسوس

نمی پاید به عشق کدخدایی                

دیگه بسه

لالالالادیگه بسه

نخواب ای حسرت سفره گل گندم

نباش تو دالونای قصه سردرگم

نخواب رو بالش پرهای پروانه

که فریاد تو رو کم دارن این مردم

لالالالا دیگه بسه گل لاله

بهار سرخ امسال مثل هر ساله

هنوزم تیر و ترکش قلب و می شناسه

هنوز شب زیر سرب و چکمه می ناله

نخواب آروم گل بی خار و بی کینه

نمی بینی نشسته گوله تو سینه

آخه بارون که نیس رگبار باروته

سزای عاشقای خوب ما اینه؟

نترس از گوله دشمن گل لادن

که پوست شیره پوست سرزمین من

اجاق گرم سرماس شب سنگر

دلیل تا سپیده رفتن و رفتن

نخواب آروم گل بادوم نا باور

گل دل نازک خسته گل پرپر

نگو باد ولایت پرپرت کرده

دلاور قد کشیدن رو بگیر از سر

دوباره قد بکش تا اوج فواره

نگو این ابر بی بارون نمی ذاره

مث یار دلاور نشکن از دشمن

ببین سر می شکنه تا وقتی سر داره

نذاشتن هم صدایی رو بلد باشیم

نذاشتن حتی با همدیگه بد باشیم

کتابای سفید و دوره می کردیم

که فکر شبکلاهی از نمد باشیم

نگو رفت تا هزار آفتاب هزار مهتاب

نگو کو تا دوباره بپریم از خواب

بخوون با من نترس از گلوله دشمن

بیا بیرون بیا بیرون از این مرداب

نگو تقوای ما تسلیم وایثاره

نگو تقدیر ما صد گره داره

به پیغام کلاغای سیاه شک کن

که شب جرز تیرگی چیزی نمی آره

نخواب وقتی که هم بغضت به زنجیره

نخواب وقتی که خون از شب سرازیره

بخوون وقتی که خوندن معصیت داره

بخوون با من بیا با من نگو دیره

سکوت شیشه های شب غمی داره

ولی خشم تو مشت محکمی داره

عزیز جمعه های عشق و آزادی

کلاغ پر بازی با تو عالمی داره                            شهیار قنبری