عاشقانه ها

A love that is never ending. a love that's deep and true.a love that brings true hapiness. a love . . . a that's a love.i feel

عاشقانه ها

A love that is never ending. a love that's deep and true.a love that brings true hapiness. a love . . . a that's a love.i feel

درختان غرق شکوفه اند

درختان غرق شکوفه اند

 

 

آزادی

یعنی امکان گزینش امر غلط.

آری وقتی تو آزاد هستی

ممکن است خطا کنی .

اما فراموش نکن

اگر آزاد بودی که فقط درست را بر گزینی . آنگاه اصلا آزاد نبودی

خداوند به تو حق آنرا نیز داده است که بر خطا باشی.

آزادی

یعنی آن که  تو می توانی درست یا غلط را انتخاب کنی.

خطر این جاست که انتخاب غلط همواره آسان تر است.

غلط راهی است سرازیر.

درست راهی است سر بالایی و نفس گیر.

گام زدن در سر بالایی دشوار است.

هر چه بالاتر می روی راه دشوارتر می شود.

سرازیری را طی کردن دشوار نیست. می توانی سر بخوری و پایین بروی.

جاذبه زمین همه کارها را به جای تو انجام خواهد داد.

آری

اگر بخواهی به قله های حقیقت زیبایی خوبی و آگاهی صعود کنی

 باید دشواری های راه را نیز پذیرا شوی.

آزادی

این فرصت را برای تو فراهم می آورد که

به سطحی نازل تر از سطح حیوانات نزول کنی

و یا به سطحی بالا تر از سطح فرشتگان صعود کنی

آزادی نردبان است

یک سر نردبان آزادی در دوزخ و

سر دیگر آن در بهشت قرار دارد.

جهت سقوط یا صعود را تو انتخاب می کنی.

انسان ماهیت نیست

انسان پلی است کشیده بین حیوان و خدا

انسان پلی است کشیده بین نا آگاهی و آگاهی.

در آگاهی ببال در آزادی رشد کن.

هر گام خود را آگاهانه انتخاب کن.

خود را بیافرین

و تمامی مسئولیت های این آفرینش را به عهده بگیر.

ما تنها زاده می شویم و

تنها زندگی می کنیم و تنها می میریم

تنهایی حقیقت ما است.

ما حقیقت تنهایی خود را لمس نمی کنیم

و از خود بیگانه باقی می مانیم.

تنهایی انزوا نیست .

تنهایی زیبا و با شکوه است.

انزوا حقیر تیره و زشت است.

انزوا شکافی است که به دلیل سو تفاهم ایجاد شده است.

با تنهایی خویش انس بگیر. تنهایی فرصتی است مغتنم برای

یافتن خویش.

تنهایی نیروی لازم را فراهم می آورد

تا با دیگران رابطه ای سازنده برقرار کنی.

انزوا بیماری است.

تنهایی سلامت روح است.

برای یافتن معنای زندگی خود

باید به ساحت تنهایی خویش وارد شوی .

تنهایی معبدی است که در آن خدا را دیدار می کنی.

انزوا به تاریکی می ماند.

انزوا حاکی از آن است

که تو رابطه ای را گسسته ای.

خالی شده ای و می ترسی.

تنهایی به معنای گسستن رابطه ها نیست.

بلکه به معنای پیدا کردن خود است.

تو با پیدا کردن خود

معنای زندگی را

شور و سر مستی را پیدا می کنی.

پیدا کردن خود دستاوردی بزرگ است.

پیدا کردن خود مستلزم تنهایی است.

وقتی غبار هیاهوی ذهن و آگاهی را

فرو می نشانی

در فضایی تهی از هیاهو و همهمه درون

معجزه ای رخ می دهد.

وقتی آگاهی انسان سرگرم هیاهوی درون نباشد

به خود رو می کند.

تنهایی افق نگاه تو را دگرگون می کند.

در تنهایی است که ناگهان افق روشن می شود.

در تنهایی و شکوفایی آگاهی است که ناگهان

حرص و خشم و حسادت و افزون طلبی محو می شوند و گل عشق می شکفد.

با شکوفایی عشق همه آن نیرویی که در تو

صرف احساسات و عوامل منفی می شد

اکنون نقشی مثبت و سازنده ایفا می کند.

زندگی معجزه است.

ما موجوداتی ممکن هستیم.

یعنی هیچ ضرورتی برای وجود ما وجود نداشت.

با وجود این ما هستیم.

وجود درختان

پرندگان

ماهی ها

ابر ها

گل ها

آدم ها

همه و همه معجزه است.

در همه این کاینات مرده

زمین کوچک و زیبای ما است که زنده است و نفس می کشد.

زمین

 که در کاینات بزرگ تر از غبار نیست

خوش شانس ترین سیاره همه عالم است.

بر روی این ذره غبار

حیات شکفته است.

گوش بسپار

پرندگان می خوانند.

نگاه کن

درختان غرق شکوفه شده اند.

آدم ها را ببین

عشق ها

خنده ها و گریه هاشان را تماشا کن.

آیا صدای آواز محزون آن عاشق تنها را نمی شنوی؟

دخترکی در باد می رقصد.

خیره نگاهش کن.

خوشا به حال زمین که زنده است!

خوشا به حال درختان!

خوشا به حال باران!

خوشا به حال خورشید و ماه و ستارگان!

خوشا به حال شب !

خوشا به حال روز!

خوشا به حال عشق!

خوشا به حال ما!

حیلت رها کن عاشقا! دیوانه شو. دیوانه شو

آنگه در آ با عاشقان هم خانه شو . هم خانه شو .

همه عارفان بزرگ و فرزانه دنیا

در نگاه سطحی مردم زمانه خود

شیدا بوده اند.

آن ها دیوانه بوده اند . آری.

آنها افسرده نبوده اند.

آنها از مرگ هراسی به دل راه نداده اند .

آنها همه لحظه های زندگی خود را

به طور کامل

و در شور و سر مستی

زیسته اند.چزندگی آنها همچون نیلوفر شکفته است.

آنها سرشار  بوده اند

از عشق

خنده

و زندگی

دیوانگی آنها

عقلانیت حقیر عاقلان را به سخره گرفته اند .

آری

فقط دیوانگان اند

که طعم شیرین زندگی را می چشند.

آنها با شادمانی و امتنان و رقص به استقبال

دیوانگی خویش رفته اند.

آنها نقاب از چهره بر گرفته اند

و سیمای بی نقاب خویش آشکار ساخته اند

آنها هنرمندان صراحت و بی پیرایگی اند .

آنها هنر مندان نگاه اند.

آنها کسانی هستند که می توانند ببینند.

دیدن با نگاه کردن فرق دارد

آنها می تواند چشمان خود را ببندند

و ببینند.

بسیاری از مردم نگاه می کنند اما نمی بینند.

                                                    مسیحا برزگر