عاشقانه ها

A love that is never ending. a love that's deep and true.a love that brings true hapiness. a love . . . a that's a love.i feel

عاشقانه ها

A love that is never ending. a love that's deep and true.a love that brings true hapiness. a love . . . a that's a love.i feel

عاشقانه ای از . . .

موهایم را کوتاه کردم
دامنم را گلدوزی ...
چیزی رفته بود - چیزی می آمد
و زیبایی آن قدر نسبی بود که توی عکس های پنجاه سالگی عاشقم شد
عروسم می شوی توی همین دامن بنفش؟
بی روسری
بی کفش
بی دامن بنفش؟
سر گذاشتم به شانه اش
حتی برهنه تر ...
او سخت عاشقم شده بود !

عاشقانه ای از . . .

زندگانی شعریست که تو باید بسرایی انرا

یا بخوانی ان را

یا بدان گوش دهی

لااقل باید ان را تحسین کنی

تا در این راه

به اردوی طراوت و ترنم برسی...

عاشقانه ای از . . .

با تو از او سخن خواهم گفت
با تو از او که دگر
در پس پرده هجرت به زمان آویخته است
تا که از رهگذر تنهائی
بشتابی به نگاهی که تو را
چون پری در غم و اندوه
به یک تار شبی
بگذارد
برود

بارون

امشب که میاد صدای شرشر بارون

نگاه میکنم با حسرت به رقص بارون

یاد اون شبی می افتم که بود یم من و تو تنها

راه میرفتیم شاد وخندون زیر بارون

دستم و گرفته بودی سفت و محکم بین دستات

من میخوندم عاشقونه همصدا با ساز بارون

یه چشم به چشم تو اون یکی چشمم به خدا

که ای کاش تموم نشه این عشق بارون

حالا امشب اومدم باز ولی اینبار

خالی دستام و اشک میریزم همراه بارون

یه چیزی رو میدونی قصه ما خیلی عجیبه

تو بارون آشنا شدیم و جدایی مون بود زیر بارون

یاد اون وقتی می افتم که برام قسم میخوردی

که برای من میمونی همیشه اما مثه بارون

چی شدش تنهام گذاشتی با یه دنیا غم غصه

حتی اشکامو ندیدی که روان شد مثه بارون

یادته وقتی می گفتی تو برام عزیز ترنی

آسمون یهو صدا زد جاری شد یکدفه بارون

من میگفتم که چقدر ما دو تا پاکیم

تو میگفتی آره مثه دریا مثه بارون

دل من مثل یه دریاست اینو خوب میدونی

عشقم پاک پاک بود درست مثه آب بارون

می خوام این نامه یه روزی رو بدم به دستت

ولی اونوقت خیلی دیره چون تموم میشه بارون

نمی دونم این متن از کیه ولی فکر کنم اسمشون امیره

من صدای پای عشق را شنیده ام

من صدای پای عشق را شنیده ام

من در زندان کابوس ها
رویاها را دیده ام
من در دیار سایه ها
خورشید را دیده ام
من در حصار فاصله ها
دستهایت را دیده ام
من عشق را دیده ام
من در آخرین شب حکومت ماه
در درخشش ابدی چشمان تو
فرشته خوشبختی را
از نزدیک دیده ام


من در حضور خشمگین باد
خنده ی نسیم را شنیده ام
من در تبعیدگاه دلتنگی ها
آواز وصال را شنیده ام
من در سکوت رعب آور شب
فریاد صبح را شنیده ام
من صدای پای عشق را شنیده ام
من آن ترانه ای را که
در ضیافت عاشقانه بهار
برای پرنده ها زمزمه می کردی
بارها شنیده ام

. . .

زمانی که می نویسی زندگی دوباره می یابی

پس دوبار می توان زیست

یک بار آنکه زندگی کردی

و عمرت را سپری

بار دیگر می نویسی آنچه را که گذشت

زمانی که می نویسی پس به یقین زیباتر زندگی کرده ای

تقدیر

و چون دری گشوده شد راهی بسته ماند . و چون راهی گشوده شد دری بسته ماند و در این قصه تقدیر و نشانه آن بود که صبح دیگری در راه است .

 

open doors leading 
to beach. fotosearch 
- search stock 
photos, pictures, 
images, and photo 
clipart