-
نامه دوم
شنبه 31 فروردینماه سال 1387 11:31
به عالیه نجیب و عزیزم می پرسی با کسالت و بی خوابی شب چه طور به سر می برم ؟ مثل شمع : همین که صبح می رسد خاموش می شوم و با وجود این ، استعداد روشن شدن دوباره در من مهیا است . بالعکس دیشب را خوب خوابیده ام . ولی خواب را برای بی خوابی دوست می دارم . دوباره حاضرم . من هرگز این راحت را به آنچه در ظاهر ناراحتی به نظر می اید...
-
نامه اول
شنبه 31 فروردینماه سال 1387 11:30
عزیزم قلب من رو به تو پرواز می کند مرا ببخش ! از این جرم بزرگ که دوستی است و جنایت ها به مکافات آن رخ می دهد چشم بپوشان ؟ اگر به تو «عزیزم» خطاب کرده ام ، تعجب نکن . خیلی ها هستند که با قلبشان مثل آب یا آتش رفتار می کنند . عارضات زمان ، آن ها را نمی گذارد که از قلبشان اطاعات داشته باشند و هر اراده ی طبیعی را در خودشان...
-
دلیل
شنبه 31 فروردینماه سال 1387 10:06
دلیل دلتنگی گاه دلتنگ می شوم دلتنگتر از همه ی دلتنگی ها گوشه ای می نشینم و حسرت ها را می شمارم و باختن ها را و...وصدای شکستن ها را و وجدانم را محاکمه می کنم.....من کدام قلب را شکستم و کدام امید را ناامید کردم وکدام احساس را له کردم وکدام خواهش را نشنیدم و.....وبه کدام دلتنگی خندیدم که این چنین دلتنگم؟ با تشکر از...
-
دلم گرفته
شنبه 31 فروردینماه سال 1387 10:04
دلم گرفته امشب مثل هوای برفی نه خنده ای نه شوری نه قصه ای نه حرفی. ای روح مهربانی آیینه ی صداقت فردای روشن من مدیون چشمهایت ای روح مهربانی آیینه ی صداقت فردای روشن من مدیون چشمهایت آیینه شو مکدر از باغ آتشینم با یاد رویت امشب بیدار می نشینم با یاد تو امیدی در چشم من درخشید باران شوق آمد دنیا دوباره خندید خورشید رفته...
-
. . .
شنبه 31 فروردینماه سال 1387 09:19
تـا دل شکنـی شـیوه ی آمـال تـو شد چـون سـایه دل خـلق، به دنبال تو شد دانی که به پایت ز چه آسیب رسید؟ از بـس که دل شـکسته پـامال تـو شد رهی معیری
-
. . .
شنبه 31 فروردینماه سال 1387 09:17
گل نیست چنین سر کش و رعنا که تویی مـه نیـست بـدین گـونـه فریـبا، کـه تویی غـم بـر ســر غـم ریـخته آنـجا کـه منـم دل بـر سـر دل ریـختـه آنـجا کـه تـویی رهی معیری
-
. . .
شنبه 31 فروردینماه سال 1387 09:16
بـاید خـریدارم شـوی تـا مـن خـریدارت شوم وز جان و دل یارم شوی، تا عاشق زارت شوم من نـیستم چـون دیگران بـازیچه ی بازیگران اول به دام آرم تـورا، وان گـه گـرفتارت شوم رهی معیری
-
نامه های فروغ پس از جدایی
شنبه 31 فروردینماه سال 1387 03:12
پشت کارت پستال : پرویز عزیزم امیدوارم حالت خوب باشد . این نامه را از رم برایت می نویسم . مسافرت من به خوشی گذشت . تمام راه را به تو فکر کردم و به خاطر کامی ناراحت بودم . خواهش می کنم زودتر به تهران برو که او تنها نباشد . اینجا شهر خیلی بزرگ و شلوغ است . اما من پیش دوستم یک اتاق خوب گرفتم . برایت نامه مفصل خواهم نوشت ....
-
نامه های فروغ پس از جدایی
شنبه 31 فروردینماه سال 1387 03:11
نامه ی شماره 10 چهار شنبه 9 اسفند پرویز عزیزم مادرت امروز نامه ی تو را به من داد . من پیش خودم فکر کرده بودم که تو نخواسته ای جواب نامه ی مرا بدهی و نمی دانستم که مریض بوده ای امیدوارم حال تو همیشه خوب باشد و اگر گاهی اوقات برایت نامه ای می نویسم جواب بدهی . حال من بد نیست و یعنی هیچ جایبدنم درد نمی کند ولی اگربخواهی...
-
نامه های فروغ پس از جدایی
شنبه 31 فروردینماه سال 1387 03:11
نامه ی شماره 5 پرویز عزیزم امیدوارم حال تو خوب باشد . امروز وقتی به منزل شما تلفن کردم مادرت گفت که تو صبح رفته ای در حالی که دخی دیشب به من گفت که تو صبح جمعه نمی روی . من دلم می خواست یک بار دیگر تو را پیش از رفتنت می دیدم . چون ممکن است که دیگر تا مدت مدیدی ما نتوانیم یک دیگر را ببینیم . هر چند من هر جا باشم از تو...
-
نامه های فروغ پس از جدایی
شنبه 31 فروردینماه سال 1387 03:10
نامه ی شماره 1 پرویز عزیزم نامه ی تو دو سه روز پیش برای من رسید نمی دانم چرا تا امروز برای آن جواب ننوشتم . ولی امروز بی اختیار حس کردم که باید برای تو نامه بنویسم . حالا ساعت 10 شب است همه خوابیده اند و من تنهای تنها توی اتاقم نشسته ام و به تو فکر می کنم اگر بگویم حالم خوب است دروغ گفته ام چون سرگردانی روح من درمان...
-
نامه های فروغ در زندگی مشترک
شنبه 31 فروردینماه سال 1387 03:09
نامه ی شماره 18 چهارشنبه 14 مرداد پرویز عزیزم دو سه روزی است که از تو نامه ندارم باز گمان کنم مرا فراموش کرده ای در هر حال امیدوارم حالت خوب باشد من که هیچ حوصله ندارم و به قدری خسته هستم که نمی دانم به چه ترتیب خودم را مداوا کنم آمدن تو هم که مرتب به تأخیر می افتد امروز رفتم پیش مامان از صبح همه ی بچه ها بودند و جای...
-
نامه های فروغ در زندگی مشترک
شنبه 31 فروردینماه سال 1387 03:08
نامه ی شماره 14 پنج شنبه 4 مرداد پرویز عزیزم امروز و دیروز از تو نامه داشتم و از قراری که نوشته ای حالت خوب شده آرزویم این است که همیشه سلامت باشی از حال ما بخواهی خوب هستیم و فقط انتظار آمدن تو را می کشم در نامه هایت از من اظهار رضایت کرده ای البته من همیشه میل دارم که رعایتنظر تو را کرده باشم ولی تو هم باید فکر کنی...
-
نامه های فروغ در زندگی مشترک
شنبه 31 فروردینماه سال 1387 03:07
نامه ی شماره 10 دو شنبه 28 تیر پرویز عزیزم امیدوارم حالت خوب باشد از حال من و کامی بخواهی بد نیستیم و با بی صبری انتظار ورود تو را می کشم دیروز برایت یک نامه نوشتم و امروز هم دومین نامه را می نویسم از روز شنبه عصر آمدم پیش مادرت و حالا مشغول زندگی هستم هوای تهران بر عکس آنچه که روزنامه ها نوشته اند بسیار خوب است یعنی...
-
نامه های فروغ در زندگی مشترک
شنبه 31 فروردینماه سال 1387 03:07
نامه ی شماره 8 ... چه قدر خودخواه و بی فکر می شوند ، ولی تو این طور نیستی ، تو حتی در آن حال هم پیوسته به فکر من بوده و سعی کرده ای تا آنجا که می توانی به من لذت دهی . من از تو شرمنده هستم . تو چرا این قدر خوب و مهربان و جوانمرد هستی . به خدا من شرمنده ی اخلاق تو هستم من از خودم بدم می اید ، زیرا خیلی بی چشم و رو هستم...
-
نامه های فروغ در زندگی مشترک
شنبه 31 فروردینماه سال 1387 03:06
نامه ی شماره 6 پرویز امروز نامه ی تو رسید امیدوارم حالت خوب باشد حال من هم همان طور که خودتش تشخصی داد ه ای در اثر گردش های متعدد سر پل لاله زار و اسلامبول و نادری بسیار خوب است و اگر رفقای تو آن قدر شعور داشتند حتما این را هم به تو اطلاع می دادند نمی دانم منظورت از نوشتن این نامه چیست من نمی خواهم دروغ بگویم و اصراری...
-
نامه های فروغ در زندگی مشترک
شنبه 31 فروردینماه سال 1387 03:06
نامه ی شماره 3 سه شنبه 11 تیر پرویز جان الان غروب است هیچ کس در خانه نیست تقریبا تنها هستم باز هم به گوشه ی این اتاق پناه آورده ام باز هم فکر تو مرا آزار می دهد مثل این است که دستی قوی با نیرویی غیر انسانی همه ی وجود مرا در خود می فشارد حا عجیبی دارم پلک هایم داغ است این حرارت در همه ی بدن من وجود دارد امروز هم پستچی...
-
نامه های فروغ در زندگی مشترک
شنبه 31 فروردینماه سال 1387 03:05
نامه ی شماره 2 چهارشنبه 5 خرداد پرویز عزیز کنون من به نامه ای که تو آن را تحت تأثیر احساسات خاصی برایم نوشته ای جواب می دهم . این نامه برای من بسیار تلخ و ناگوار بود . تو در آنجا نوشته ای که بعد از سه ماه می توانی مرا به نزد خودت ببری . من کنون نمی دانم چه طور باید این سه ماه را بگذرانم . حتی فکر کردن به این موضوع...
-
نامه های فروغ در زندگی مشترک
شنبه 31 فروردینماه سال 1387 03:04
نامه ی شماره 1 یکشنبه 2 خرداد پرویز محبوبم ایناولیننامه ای است که بلافاصله پس از ورود به تهران برایت می نویسم . مسافرت من با همه ی تلخی و ناراحتی هایی که داشت بالاخره گذشت و کنون که در ایناتاق خلوت به نوشتن این نامه مشغولم چیزی جز یک خستگی زیاد و رنج دهنده از آن همه ناراحتی ها در وجودم باقی نیست . هم الان از خانه ی...
-
نامه های فروغ قبل از ازدواج
شنبه 31 فروردینماه سال 1387 03:03
نامه ی شماره 16 پرویزم نامه ی تو رسید بارک الله حالا شدی پسر خوب از تو خیلی ممنونم که هم زود به نامه ام جواب دادی و مرا در انتظار باقی نگذاشتی و هم عکست را برایم فرستادی به خدا خیلی خوشحال شدم هیچ چیز دیگری نمی توانست مثل دیدن عکس تو مرا به آن هیجان و مسرت دچار سازد حالا مثل این که دیگر تنها نیستم خیال تو و عکس تو هر...
-
نامه های فروغ قبل از ازدواج
شنبه 31 فروردینماه سال 1387 03:03
نامه ی شماره 15 پرویز... به خدا اگر امروز نامه ی تو به دست من نمی رسید دیگر با تو قهر می کردم دو هفته ا نتظار شوخی نیست آن هم برای من که بزرگ ترین دلخوش ام خواندن نامه های توست اما بالاخره خدا رحم کرد و نامه ی خیلی شیرین و یک کمی تلخ تو امروز به دست من رسید پرویز به خدا تو خیلی مرا اذیت می کنی می دانی من تصمیم گرفته...
-
نامه های فروغ قبل از ازدواج
شنبه 31 فروردینماه سال 1387 03:01
نامه ی شماره 14 دو شنبه 18/5/1329 پرویز من ... اگر کلمات به راستی می توانستند معرف معانی خود باشند آن وقت من هم به آسانی می توانستم درجه ی خوشبختی و سعادت را برای تو تعیین کنم چه سعادتی از این بالاتر ؟ ایا وجود تو خود به تنهایی برای من سعادت بزرگی نیست ؟ و ایا زندگی در کنار تو کمال مطلوب من نمی باشد ؟ من از تو از تو...
-
نامه های فروغ قبل از ازدواج
شنبه 31 فروردینماه سال 1387 03:01
نامه ی شماره 13 دوشنبه 9/5/1329 پرویز ... همسر محبوبم فکر می کنم حالا دیگر این اجازه را دارم که تو را همسرم خطاب کنم . زیرا تو اگر بخواهی می توانی بعد از این و برای همیشه همسر محبوب من باشی . نامه های تو را دیروز دریاف کردم و باور کن بعد از خواندن آنها مخصوصا مطالبی که در پشت آن کارت پستال قشنگ نوشته بودی ، به طوری...
-
نامه های فروغ قبل از ازدواج
شنبه 31 فروردینماه سال 1387 03:00
نامه ی شماره 12 پنجشنبه 5 مرداد پرویز محبوب من مطالبی را که در این نامه می خواهم برای تو بنویسم چیزهای تازه ای نیستند و علت تکرار آن ها فقط موقعیت مناسبی است که کنون برای ما پیش آمده یعنی موافقت پدرم بدون هیچ قید و شرطی شاید بپرسی چه طور شد که یک مرتبه پدرم تغییر عقیده داد ؟ این خود فصل جداگانه ای است که بعد ها اگر...
-
نامه های فروغ قبل از ازدواج
شنبه 31 فروردینماه سال 1387 03:00
نامه ی شماره 11 چهار شنبه 26 تیر پرویز جان ... همین الآن پستچی کاغذ تو را آورد خوشبختی پشت سر خوشبختی ... من آن وقت ها همیشه از کمی کاغذ شکایت می کردم ولی حالا نزدیک است از زیادی کلافه شوم . من از صبح اینجا می نشینم و به نامه های تو حجواب می دهم . هنوز این یکی را به پست نینداخته یکی دیگرمی رسد باز قلم و کاغذ را بر می...
-
نامه های فروغ قبل از ازدواج
شنبه 31 فروردینماه سال 1387 02:59
نامه ی شماره 10 پرویز جواب دادن به نامه ی تو خصوصا به مطالبی که در آن نگاشته ای برای من تا اندازه ای سخت و مشکل است تو از آنجا که درس حقوق خوانده ای از خودت مثل یک وکیل مدافع دفاع می کنی و سعی داری در نامه های من نقاط ضعفی بیابی و آن ها را دستاویز قرار دهی و مرا اذیت کنی و در ضمن خودت را بی تقصیر جلوه دهی . اول باید...
-
نامه های فروغ قبل از ازدواج
شنبه 31 فروردینماه سال 1387 02:59
نامه ی شماره 9 پرویز این آخرین نامه ای ست که برای شما می نویسم و فقط میل دارم این آخرین نامه ی من قدری شما را از اشتباه بیرون بیاورد باید با کمال تأسف به شما بگویم که اگر از طرف من نسبت به شما اهانتی شده است بی جهت و بدون دلیل نبوده است و اگر تا دیشب به شما اعتماد و اطمینانی داشتم امروز دیگر نمی توانم به گفته های شما...
-
نامه های فروغ قبل از ازدواج
شنبه 31 فروردینماه سال 1387 02:58
نامه ی شماره 8 چهارشنبه 19 تیر پرویز جان نامه ی تو همین الان به دست من رسید تو خودت می توانی تصور کنی که در این مواقع چه قدر خوشحال و خوشبختمی شوم و چه قدر از تو در قلبم سپاسگزاری می کنم . من این نامه را با اشتیاق خواندم . پرویز محبوبم از احساسات صمیمانه ی تو تشکر می کنم نه من باید اینجا بمانم من باید از کسانی که...
-
نامه های فروغ قبل از ازدواج
شنبه 31 فروردینماه سال 1387 02:57
نامه ی شماره 7 یک شنبه 16 تیر پرویز جان امشب دیگر از دست داد و فریاد و دعوا و مرافعه به این اتاق پناه آورده ام من از وقتی که خودم را شناختم با این چیزها مخالف بودم و همیشه آرزوی یک زندگی آرام و بی سر و صدا را می کردم ولی گاهی اوقات خدا هم با آدم لجبازی می کند. چه می توان کرد . همین الان توی حیاط مشغول توطئه چینی هستند...
-
نامه های فروغ قبل از ازدواج
شنبه 31 فروردینماه سال 1387 02:56
نامه ی شماره 6 پرویز محبوب من ... بالاخره همان طور که حدس زده بودم پدرم با موضوع نامزدی و حتی عقد با آن شرایطی که مامانم برای کمک به تو پیشنهاد کرده بود مخالفت کرد و در جواب همه ی اینها فقط گفت که تو می توانی هر وقت خدمت وظیفه ات تمام شد و وضع مالیت را در ظرف این مدت مرتب کردی به نزد او مراجعه کنی و او حاضر است به عهد...